وصفی از زن باستانی زرتشتی
 
چکیده:
حرمت نهادن به آب و آتش و زمین به معنای رعایت یک رشته پرهیزهای زن باستانی زرتشتی معین در زندگانی و رعایت طهارت در زیستن است. این قول نشان میدهد که زن زرتشتی اگر طالب رستگاری است، باید از آلودن آب و زمین، و به تبع آن، آتش پرهیز کند و آنها را پاک نگاه دارد.

تعداد کلمات:1866کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

نویستده: ، کتایون مزداپور

وظایف زن در گاهان زرتشت، بصورت موجز بیان شده است:
اری، این را در نزد شما در زناشویی، پیوند خواهم داد، و که خشنود کند پدر را، شوهر را، برزیگر را، و خویشان را. چون زن پارسا باشد در برابر مرد پارسا، اهورامزدا به پاس وجدان نیکویش، هماره جاویدان او را بهره درخشان از منش نیک خواهد بخشید (یسن ۵۳ بند ۴) طبعا خشنودی پدر و شوهر و برزیگر و خویشان در رعایت قواعد و اصولی است که جامعه و دین و تربیت اجتماعی به زن، بعنوان دختر در خانه پدر، همسر در خانه شوهر، و نیز زنی از جامعه در برابر افراد دیگر می آموزد و وی موظف و مکلف به رعایت آنها است. در نتیجه رعایت این اصول است که زن به رستگاری بهشتی خواهد رسید. ارداویراف، قدیس افسانه ای زرتشتی، که مثل دانته در حیات خود به بهشت و دوزخ میرود و داستان سفر او در کتاب همگان پسند و مشهور ارداویرافنامه می آید، وصفی از زنان بهشتی را چنین نقل می کند:
دیدم روان آن زنان بسیار نیک اندیشه، بسیار نیک گفتار و بسیار نیک کردار را، که در سالاری، میزیستند یعنی که شوی را به سالاری داشتند - با جامه زرنشان و سپم نشان و گوهرنشان. پرسیدم که اینان روان چه کسان اند؟ سروش اشو و ایزدآذر گفتند که این روان آن زنان است که در گیتی آب را حرمت نهادند، آتش را حرمت نهادند، زمین و گیاه و گاو و گوسفند و دیگر همه آفریدگان نیک هرمز را حرمت نهادند و سپاس و ستایش یزدان کردند ...

حرمت نهادن به آب و آتش و زمین به معنای رعایت یک رشته پرهیزهای زن باستانی زرتشتی معین در زندگانی و رعایت طهارت در زیستن است. این قول نشان میدهد که زن زرتشتی اگر طالب رستگاری است، باید از آلودن آب و زمین، و به تبع آن، آتش پرهیز کند و آنها را پاک نگاه دارد. «حرمت نهادن به گیاه و گاو و گوسفند و دیگر همه آفریدگان نیک هرمز» هم مستلزم رعایت یک رشته رفتارهای همراه با پاکیزگی و طهارت است و هم آن که کوشندگی و کار و فعالیت را در سراسر حیات ایجاب می کند.

بیشتر بخوانید :  جامعه شناسی،انسان شناسی،مردم شناسی

برای رسیدن به رستگاری، هر کس باید بنا بر شرایط زندگانی خود، تکلیف یا به اصطلاح زبان پهلوی، «خویشکاری» خود را انجام دهد: دختر باید شوهر کند؛ فرزند بیاورد؛ او را پرورش دهد؛ همسر مهربان و وفادار باشد. تا حد توانایی، و به بیان دقیقتر، فراتر و بیشتر از قدرت خود، کوشش نماید تا بنا بر قواعد و عرف و دین، دختر و همسر و مادر خوب باشد و همچنین شهروند خوب و دیندار خوب.
 
منهیات زنان از نظر آنان چیست؟
- تا آنجا که من می دانم، هم وظایف و هم منهیات زن زرتشتی منطبق با همان قواعد و اصولی است که دنیای امروزی برای زن قائل است، مگر در جزئیات و فروع دین و آداب و رسوم. زنان در دین زرتشتی، در عهد ساسانیان در امور دینی سهمی بیشتر داشتند و بر خلاف امروز، از برگزاری مراسم دینی در میان جمع منع نشده بودند. آنان می بایست نیایش کردن را بیاموزند و در این راه چندان دانش اندوزند که بتوانند «یشت کنند». اصطلاح «شت کردن» ابهام دارد، اما شاید معادل رسیدن به مقام «نوزودی» باشد که امروزه فقط مردان موبدزاده به آن مرتبه پا میگذارند. برای «یشتر نوزودی» آموختن بخش مهمی از اوستا ضرورت داشته است. زنان، همانند مردان، از ناپوشیدن سدره و ناداشتن کشتی منع شده اند و برگزاری این میزان از مراسم دینی و داشتن ایمان را بر مرد و زن واجب می شمردند و آنان را از بی اعتقادی نهی می کردند.
 حرمت نهادن به آب و آتش و زمین به معنای رعایت یک رشته پرهیزهای زن باستانی زرتشتی معین در زندگانی و رعایت طهارت در زیستن است. این قول نشان میدهد که زن زرتشتی اگر طالب رستگاری است، باید از آلودن آب و زمین، و به تبع آن، آتش پرهیز کند و آنها را پاک نگاه دارد. «حرمت نهادن به گیاه و گاو و گوسفند و دیگر همه آفریدگان نیک هرمز» هم مستلزم رعایت یک رشته رفتارهای همراه با پاکیزگی و طهارت است و هم آن که کوشندگی و کار و فعالیت را در سراسر حیات ایجاب می کند.
در پی داشتن ایمان، زن هرگونه وظیفه را که باورهای دینی و اجتماعی برای وی لازم می دانست، می بایست انجام دهد و از ترک آن نهی شده بود. یکی از آنها وفاداری به شوهر بود که بخش مهمی از زنان دوزخ ارداویراف را بواسطه شکستن این حرمت در شکنجه می بینیم. معهذا، نه تنها وفاداری به شوی، بلکه خوشخویی و رضامندی و محبت به وی نیز نمی باید از سوی زن ترک شود و زنان از هرگونه بدزبانی و سردی و ناخشنودی در زندگانی مشترک خود و در خانواده نهی شده اند. پرورش فرزندان و همراهی با شوهر در تأمین معاش آنان وظیفه حیاتی زن و ترک هر بخش از آن گناه است. زنانی چنین راست و درست، با نیرومندی تن و روان، ملتی را زادند و پروردند که وجودی متشخص و ممتاز در جهان بوده است و هست.
 
نقش زن در مراسم مذهبی چه بوده است؟ - چنان که گفته شد، پیام زرتشت به جزئیات زندگانی، و حتی شیوه پرستش و آیینهای مذهبی کاری ندارد و ست که گروندگان را با دیده احترام می نگرد. به همین دلیل، یادبودهایی از شیوه پرستش دین خانوادگی، چنان که در دوران عتیق که همه اقوام هندواروپایی با هم زندگانی می کردند داشتند، هنوز در نزد زرتشتیان باز مانده است. در آن روزگار بسیار قدیمی، دین جنبه خانوادگی داشت و آتشگاه خانواده مقدس بود، و پدر و سالار خاندان دارای ریاست مذهبی آن به شمار می رفت. زن او، یعنی کدبانو، هم وظایفی موازی با وی در آیینهای دینی اجرا می کرد. در آن دوران، خوردن طعام را در کنار اجاق خانوادگی امری دینی و مقدس می شمردند. از مراسم مقدس خوردن طعام، مژه و آیینهای خاص باژ گرفتن بهنگام خوردن خوراک بر جای مانده است. جشنهایی مانند گاهنبار هم میزد نامیده شده و نمونه ای از این مراسم کهن است.
 
درگاهنبارها و نیز دیگر مراسم دینی سنتی قدیمی، تهیه خوراکهای ویژه بر عهده زنان است و هنگامی که مرد روحانی نیایش یزدان را می خواند، زنان «طعام پاکی» را تهیه می کنند. در متون پهلوی آمده است که زنان حق برگزاری نیایشهای گاهنبار را داشته اند و می توانستند نقش شخص روحانی را ایفا نمایند. نیز آمده است که شاگردان زن و مرد، هر دو، در شاگردی زرتشت بوده اند و واژه شاگردی همان است که امروزه آن را «هوشت» میگوییم، یعنی موبدی که متعهد برگزاری نیایش در منطقه معینی است؛ مثل هوش محمدآباد یا هوش تفت یزد و توابع آن.
  برای رسیدن به رستگاری، هر کس باید بنا بر شرایط زندگانی خود، تکلیف یا به اصطلاح زبان پهلوی، «خویشکاری» خود را انجام دهد: دختر باید شوهر کند؛ فرزند بیاورد؛ او را پرورش دهد؛ همسر مهربان و وفادار باشد. تا حد توانایی، و به بیان دقیقتر، فراتر و بیشتر از قدرت خود، کوشش نماید تا بنا بر قواعد و عرف و دین، دختر و همسر و مادر خوب باشد و همچنین شهروند خوب و دیندار خوب.
در مراسم «باژ و برسم» هنگام خوردن طعام، برگزارکننده نیایش سفره را «زوت» مینامیدند و زوت باژ را به دیگران «می داده و آنان «باژ» می گرفتند، و طعام را در مراسم خاص، در سکوت کامل می خوردند. زنان هم می توانستند برای فرزندان و زنان دیگر «زوت» باشند و به آنها باژ بدهند. مستلزم یافتن جایگاه «زوت» آن است که دست کم هشت یسن نخستین یسنا و نیز بخشی از هفتن پشت را از بر بدانند. به این دلیل و نیز ضرورت «یشت کردن زنان»، همانند مردان، و همچنین داشتن سدره وکشتی و خواندن نیایشهای بازگردنده به آن، روشن است که زنان هم موظف به آموختن اوستا و خواندن آن بوده اند و همین مطلب بارها در نوشته های پهلوی آمده است. بدین ترتیب، زنان در آن زمان با آموزش و خواندن و نوشتن سروکار داشته اند؛ هر چند گفته اند که برای زنان پس از پانزده سالگی، نگاهداری از فرزندان و خانه داری بهتر از آموختن «واژه» و کلام است.
 
آیا خبری از زنان هنرور و دانشمند و نامور در آن زمان در دست هست؟ - همچنان که در جامعه کهن ایرانی، واحد خانواده شخصیت حقوقی متمایز داشته است و نه اعضای آن بتنهایی؛ در آن روزگار نام بردن و یاد کردن از مردم بعنوان شخصی منفرد رسم نبوده است و افراد نه صاحب نام و شهرت شخصی بوده اند و نه طالب آن. این رسم که همراه با هر اثر هنری و فرهنگی نام سازنده و خالق آن هم ذکر شود، شاید بیشتر رسمی غربی و فرنگی باشد. در ایران و بسیاری دیگر از جوامع قدیمی، رسم نبوده است که نام شخص، چه زن و مرد، همراه با اثر و کار باشد؛ همان طور که آوردن خصائص فردی، مثل خصوصیات صورت و شرح زندگانی آنان هم بیرنگ و یکنواخت و همسان و قالبی داشته است؛ مثلا شکل چهره شاهان بر سکه ها و نقشهای صخره ای و جز اینها، حالتی رسمی و غیرفردی دارد؛ حتی وقتی داستان خاصی، مانند شرح زندگانی دختر اردوان و زن اردشیر بابکان، یا کنیزک اردوان را که با اردشیر گریخت می خوانیم، یا داستان دختر مهرک نوشزاد و زن شاپور اول ساسانی را می بینیم، نمی دانیم که آیا با وقایعی خصوصی و حقیقی سروکار داریم یا آن که داستان زنی در میان است که جنبه نمادین دارد و برای القای مفاهیم و ارزشهای اجتماعی ساخته شده است. از همین قبیل است انتساب ساختن شهرستان تووگ به همای چهرآزادان و شهرستان ون به ون، دختر بلاش و زن کیقباد و ساختن شهرستان شوش و شوشتر به شیشیندخت یهودی، زن یزدگرد بزهکار و مادر بهرام گور اما به هر حال، نام زنان نام آور و مشهور و صاحب اثر، چه این اثر مادی باشد و چه معنوی، کمتر از مردان است. اما از روی نشانهایی می توان دریافت که زنان هم نقش مهمی در خلق آثار هنری و ادبی وکارهای علمی داشته اند. مثلا زنی مانند همسر فردوسی، که داستان منیژه و بیژن را از کتابی کهنه برای شاعر خوانده است، باید دنباله رو نسل زنانی ادیب و کتابخوان باشد که با دانش و فرهنگ و ادب زمانه خود آشنا بوده اند. در کتاب حقوقی مادیان هزار دادستان، قطعه کوتاهی هست که از روی آن می شود داوری کرد که زنان در آن روزگار با کتاب و خواندن و قانون آموخته و أخت بوده اند:
وفراز گفت که شنیدم که آدر برزگر گفت که هنگامی به جایگاه سوگند خوردنی دادخواهان خواستم شدن . زنی دو سه در راه نشسته بودند؛ و یکی گفت که ای استاد! این حکم را تعیین کن که چون دو مرد وام گیرند و گویند که ضامن یکدیگریم، چگونه باشد؟ و من گفتم: که طرف متمکن نمی تواند پرداخت وام را به عهده طرف دیگر بگذارد. و پس گفت: چون یکی وام ستاند و آن دیگری گوید که نسبت به این وام ضامنام، چگونه باشد؟ و من گفتم که این نیز همان گونه باشد. و پس گفت که اینک اگر طرف نادار باشد و از ضامن خود ادای دین خود را خواهد و پس بسیار به توانگری رسد، چون باشد؟ و من بایستادم، پاسخ گفتن ندانستم. و پس یکی گفت که ای استاد! میندیش و او را گستاخانه پاسخ کن که ندانم! چه، از آنجا که «اندرزبیر مغان» رای داد و پیش از این نوشته شده است، پیدا است.»
 
پاسخ این پرسش و رای و فتوای «اندرزبیر مغان» در صفحه ۵۹، سطر یک تا ده، از دستنویس موجود کتاب مادیان هزار دادستان ضبط شده است و هنوز هم برجای است و بر علم و اطلاع آن زن گمنام و دانا گواهی میدهد. این گونه نشانهای اندک و پراکنده دلیل بر برخورداری زنان آن روزگار از فرهنگ و دانش غنی و گمشده آن گذشته دور است. امید آن هست که در این روزگار نیز فرزندان و یادگار آن رفتگان ارجمند از پایه و حتی والای خرد و معرفت و کوشندگی بهره مند و برخوردار باشند و این سنت کهن پاینده بماند.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  آغاز مردم شناسی
  انسان شناسی و کارکردگرایی
  انسان شناسی و اشاعه گرایی